تأمل

در پندار ٬ گفتار و کردار !

تأمل

در پندار ٬ گفتار و کردار !

اثبات

 

 با دل گرفته و قدم زدن در پیاده رو و دود کردن سیگار و خلط شدن هوای مرطوب پاییز و سرمای زمستان خیلی چیزا را به اثبات می رساند .  

 

چاره ای ندارم...

 

هیچ چیز زندگی باب میل آدم نیست . بگو یه خوشی . بگو یه خنده از ته دل . بگو یه زندگی شیرین . بگو یه زندگی خالی از غم و غصه . هیچی . همش سختی . همش نشدن . هیچ چیز زندگی باب میل آدم نیست . انگار آدم نیستیم که باب میلمان باشد . همه چیز معکوس است و من چاره ای ندارم جز آنکه بسازم . با چی بسازم ؟ برای چی بسازم ؟ بسازم که چی بشود ؟ هیچی . بازم اه اه اه! 

  

 

اه...

 

وقتی نمی شود . وقتی نتوان . وقتی امکان پذیر نیست . وقتی نمی توان مرد . وقتی زندگی سخته . وقتی نفس کشیدن دشواره . وقتی ...وقتی...وقتی....اه لعنت بر  این زندگی !!  

 

آخ خدایا...

 

دلم می خواهد بمیرم . بمیرم و خلاص بشم از این همه رنج . آخ خدایا.... 

 

زندگی...

 

زندگی زهرماریست که باید آن را بلعید !  

 

غمگین...

 

روزها یکی پس از دیگری می گذرد . روزهای غمگین....جمعه هم گذشت . روزی غمگین تر....!!  

 

رمیده ام...رمیده...

 

نمی دانم چه می خواهم خدایا  

به دنبال چه می گردم شب و روز  

چه می جوید نگاه خسته ی من  

چرا افسرده است این قلب پر سوز 

 

ز جمع آشنایان میگریزم  

به کنجی می خزم آرام و خاموش  

نگاهم غوطه ور در تیرگی ها 

به بیمار دل خود می دهم گوش  

                                                                               (( فروغ فرخزاد )) 

 

راز زندگی و مرگ !

 

۱ : آشفتگی ٬ بی قراری ها و دلتنگی هایم خواب را از چشمانم ربوده و فکر می کنم که با نوشتن و به روز کردن وبلاگ کمی آرام می شوم اما زهی خیال باطل.... 

 

۲ : وبلاگ کلک شبانه را می خواندم . غزل هایی از حسین منزوی دیدم که خواندنی بود . یکی از غزل ها را بیشتر دوست داشتم .  

 کلمه بود و جهان در مسیر تکوین بود
و دوست داشتن آن کلمه نخستین بود
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم
که راز زندگی و مرگ آدمی این بود 

 

3 : خدایا کمکم کن . به یک خواب آرام نیاز دارم . همین را هم از من دریغ می کنی ؟!  

 

مثل کف دست !

 

من به مناسبت ها به جز ایام تولد آدم ها کاری ندارم و آن را بی اهمیت می دانم . نه روز پدری ٬  نه روز مادری ٬  نه روز زنی (( که اساسا این روز را توهین به زنان و یه جورایی به فعلیت در آوردن جدا سازی بین زن و مرد می دانم )) و نه هیچ روز خاص دیگری ! اما امروز ۱۶ مهر ماه روز جهانی کودک است . دلم می خواهد به خاطر شرایط و خصوصیات کودکی ٬  این روز را به تمام کودکان سرزمینم و جهانیان تبریک بگویم و آرزو می کنم حداقل ذره ای از دل پاک ٬ سادگی ٬ زلال و مثل کف دست صاف بودن کودکی شان به بزرگی انتقال یابد . خوش به حال آدم بزرگ هایی که این ویژگی های کودکی را هنوز دارند و بدا به حال....  

 

بازی ایران و برزیل / در ستایش کریم باقری

 

1 : اختلاف فاحش فوتبال ما با سطح اول فوتبال جهان در بازی امشب به طور ویژه ای رقم خورد . به قول علی جوادی سردبیر خبر ورزشی نباید حقیقتمان را فراموش کنیم . در حال حاضر تیم ملی ما یک تیم متوسط آسیاست . ای کاش جام ملت ها برایمان اهمیتی نداشت و چشم به آینده یعنی جام جهانی می دوختیم . با این جوانان ایرانی می توان با برنامه به سطح اول رسید . اما با این نوع برنامه ریزی و چشم دوختن به هدف های کوتاه مدت تنها به عقب ماندگی و آشفتگی هایمان کمک می کنیم . متاسفانه همان کار را با تیم امید انجام می دهیم . هدف تیم امید را کسب قهرمانی آسیایی قلمداد می کنیم که به المپیک نرسیم . امان از هدف های کوتاه مدت !  

2 : در بازی امشب ( پنج شنبه شب ) اتفاق ویژه ی دیگری هم رخ داد . آن هم خداحافظی کریم باقری از فوتبال ملی ایران بود . در وصف کریم باقری نوشتن دیگر هنر نیست و همه در مدح او بارها نوشتند و گفتند . این بازی  بزرگ خداحافظی نتیجه ی تلاش و انگیزه و سالم زندگی کردن کریم باقری است . خیلی از ستاره ها چنین توفیقی نداشتند که اینگونه باشکوه خداحافظی کنند . حتی در آخر بازی می توانست پاس گل بدهد !  کریم باقری با همان چهره وارد فوتبال ملی شد و با همان چهره از فوتبال ملی خداحافظی کرد . ثروت و شهرت کوچکترین تغییری در چهره ی او به جا نگذاشت . کریم شاید در دوران فوتبالی اش بارها توسط برخی از مردم بابت چهره ی ساده و سیبیل های کم پشت و موهای کوتاه و لهجه ی غلیظ ترکی اش مورد تمسخر قرار گرفته بود اما در نهایت با تلاش و انگیزه و صداقتش همه را به اجبار وادار به احترام کرد و محبوب قلب ها شد !  سالم بودن کریم در این زمانه ی آلوده غنیمت بزرگی است . خداحافظ کریم باقری . تا ابد دوستت داریم !