درست همین ثانیه ها بود . همین لحظه ها . همین ساعت . همین تاریخ . بامداد 15 مهر 85 را می گویم . مهر 85 تصمیم گرفتم یه وبلاگی بنویسم و با روشی تازه آشنا بشوم . وبلاگم را در پرشین درست کردم . یه پست زدم . فکر نمی کردم این دنیای عجیب و غریب وبلاگ نویسی اینچنین مرا جذب خودش بکند . و حالا مهر 89 . چند سال گذشت از آن روزها . آن روزها را بیشتر دوست داشتم تا این روزها .
همه چیز تغییر می کند و ما برای فرار از اکنونمان در دیروز ها غرق می شویم! و هی خواهیم گفت دیروز حتما بهتر از حالا بوده است!
سلام .
بعضی وقتا اینطوریه که برای فرار از اکنون خاطره های گذشته را به یاد می آوریم که مرهم زخم های مان باشد . ولی واقعان آن روزها روزهای خیلی خوبی بود....
تولد ۴ سالگی وبلاگت مبارک
سلام . ممنون . وبلاگم نه . وبلاگ نویسی . یک وبلاگ در پرشین . دو وبلاگ در بلاگفا و حالا در بلاگ اسکای . انشالله آخرین وبلاگم خواهد بود . و استمرار داشته باشد .
سلام..چقدرخوب یادته که کی شروع کردی به وبلاگ نویسی..البته معلومه دیگه اونروزها بهتر بود چون تمام دقایق وحتی ثانیه هاش راهم یادته..
من که خیلی به نوشته هات عادت کردم..اگه هم کامنت نمیدم اما حتما نوشته هاتو میخونم..
درمورد پست جوان نابینا خوب خیلیها هستن که خود شیرین هستن..
موفق باشی وسبز احسان عزیز..
سلام .
آره آن روزهای خوب را دقیق یادمه... خوش باشی مریم عزیز .